به گزارش گروه شهدای رصدمراغا ؛ شهید رضا شکاری در ۱۸ دیماه ۱۳۳۶ در شهرستان مراغه در خانوادهای متوسط دیده به جهان گشود و در سالهای اول زندگی کودکی پرنشاط و عجول بود همیشه سعی میکرد کارهای شخصی خود را بهتنهایی انجام دهد و هرگز اجازه کمک به دیگران را نمیداد ازآنجاییکه در خانوادهای مذهبی […]
به گزارش گروه شهدای رصدمراغا ؛ شهید رضا شکاری در ۱۸ دیماه ۱۳۳۶ در شهرستان مراغه در خانوادهای متوسط دیده به جهان گشود و در سالهای اول زندگی کودکی پرنشاط و عجول بود همیشه سعی میکرد کارهای شخصی خود را بهتنهایی انجام دهد و هرگز اجازه کمک به دیگران را نمیداد ازآنجاییکه در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده بود علاقه زیادی به خواندن نماز و گرفتن روزه داشت از ۶ سالگی نماز میخواند و روزه میگرفت طوری که پدر و مادرش بهزور روزهاش را میشکستند و در همان سال دریکی از مسابقات مذهبی مسجد محله شرکت کرد جوایزی نیز دریافت نمود دوران ابتدائی را در دبستان امیرکبیر به پایان رسانید و به علت بیماری که داشت یک سال از تحصیل عقب ماند ، دوران دبیرستان را در فردوسی با موفقیت به پایان رسانید و در حین تحصیل مرتب در مسابقات مذهبی شرکت میکرد و سال اول هنرستان را در هنرستان صنعتی که حال به اسم هنرستان فنی شهید شکاری هست به پایان رساند سالهای دوم و سوم را در تبریز ادامه داد پس از اخذ دیپلم از انستیتو زنجان قبول شد.
پس از ۲ ماه تحصیل در زنجان از دانشکده انرژی اتمی پذیرفته شد در حین تحصیل در دانشکده موفق به اخذ چندین تشویقنامه ا ز طرف اساتید دانشگاه شد و از آنجائی که همه دانشجویان را برای تحصیلات مالی پس از ۲ سال به خارج میفرستادند قرار شد او را در اولین سال به خارج اعزام کنند و او از اینهمه تلاش فقط یک امید داشت ، علاقه به تجملات زندگی نداشت برای شهرت هم تلاش نمیکرد او همواره آرزو داشت به داد مردم برسد ، بر جریحه دردمند مرهمی نهد ، حال پریشانی را درمان بخشد ؛ در سال دوم به علت قیام حقطلبانه مردم غیور ایران دانشگاهها بسته اعلام شد. پس از تعطیلی دانشگاهها مدتی به مراغه آمد و در میان کسانیکه هنوز عامیانه میاندیشیدند به تبلیغ علیه رژیم استبداد پرداخت و دوباره به تهران برگشت و در راهپیماییها شرکت فعالانه داشت ، در جمعه سیاه و ۱۳ آبان نیز خود عیناً شاهد ظلم و ستم بیداد دگران دژخیمان رژیم بود میخواست مردم را با تمام نیرو و توانش دعوت به مبارزه کند . بهراستیکه جمله صحیحی است ، قشنگی و طراوت بیننده را مجذوب خود میسازد و ناگهان زیباپسندی خائن خوفناک از آنهمه زیبایی میشود دستی از آستین بیرون میجهد و غنچهای نشکفته را از شاخهاش جدا میکند سرانجام رضا در روز جمعه ۸ دیماه ۱۳۵۷ مصادف با ۲۸ محرم در صف راهپمائی ها ملحق شده و ساعت ۱۰ صبح با اصابت گلوله از ناحیه سر قبل از رسیدن به بیمارستان در بیست و یکمین بهار زندگی قبل از شکفتن پرپر شد و تا چهلمین روز شهادتش در بلوار مراغه بازارچه ای که در آن به شهادت رسیده بود بنام ایشان نامگذاری شد و در تهران نیز ساختمان انرژی اتمی بنام اولین شهید دانشگاه ساختمان بنام ایشان نام گرفت .
خاطره از زبان برادر شهید :
رضا از همان ابتدا همیشه سعی میکردند گفتههایش را صراحتاً از حرف به عمل تبدیل کند ؛ به صفوف عزاداران حسینی میپیوست و با دادن شعارهای انقلابی آنان را تحریک کرده و بهسوی راهپیماییان هدایت میکرد و هر شب ساعت ۱۲ شب به خانهبر میگشت چشمهایش سرخ میشد و لباسش بوی گاز اشکآور میداد هیچگاه از پای نمینشست و چون شیری دلیر میجوشید و میخروشید و هرگز آثاری از خستگی به خود راه نمیداد گفتههایش به انسان روح میبخشید ، هیچوقت سعی نمیکرد با سخنانش کسی را از خود برنجاند زیبا و باوقار بود همیشه لباس تمیز میپوشید و میگفت مهم تمیزی لباس است ، به خاطر اخلاق مردم پرستانه اش بود که در سوگش مردم خون گریه میکردند از شدت ناراحتی شهر را به آتش کشیدند به مادرش که گفتند رضا از پایش تیرخورده با صبر عجیبی گفتند که : انا لله وانا الیه راجعون خداوندا از صبر زینب (س) عطایم فرما .
Tuesday, 30 April , 2024