به گزارش رصد مراغا ؛ به مناسبت شانزدهم آذرماه روز دانشجو مصاحبه ای مختصر را با حجه الاسلام جلیلی مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه سراسری مراغه و  فعال عرصه های فرهنگی انجام داده ایم که در ادامه از نظر خواهید گذراند. چرا ۱۶ آذر را به‌عنوان روز دانشجو نام‌گذاری کرده‌اند؟ در روز ۱۶ آذر […]

DSCF2770

به گزارش رصد مراغا ؛ به مناسبت شانزدهم آذرماه روز دانشجو مصاحبه ای مختصر را با حجه الاسلام جلیلی مسئول نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه سراسری مراغه و  فعال عرصه های فرهنگی انجام داده ایم که در ادامه از نظر خواهید گذراند.

چرا ۱۶ آذر را به‌عنوان روز دانشجو نام‌گذاری کرده‌اند؟

در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به سفر ریچارد نیکسون، معاون رییس‌جمهور وقت ایالات‌متحده به خیابان ریختند که در اثر حمله مأموران رژیم پهلوی ۳ تن از آنان به شهادت رسیدند، از این رو این روز را روز دانشجو نام‌گذاری کردند، البته دانشجویی به تعبیر اجتماعی و سیاسی، قطعاً روز دانشجو روز آن طیف از دانشجوها نیست که فقط از حیث درس خواندن دانشجو هستند و به مسائل اجتماعی و سیاسی توجهی ندارند.

از چه رو روز دانشجو با واژه استکبارستیزی آمیخته است؟

اخیراً در واژه استکبارستیزی خلتی ایجاد شده است به این گونه که استکبار فقط آمریکا است و هرکسی هم که بخواهد استکبار ستیز باشد باید آمریکاستیز باشد و برعکس هرکسی به هر دلیل نخواهد با آمریکاستیز بکند، استکبارستیز نیست. استکبار معنای اتم و مصداق بارزش آمریکاست و آمریکاستیزی ازجمله بخش‌های استکبارستیزی هست؛ ولی الزاماً این نیست، هرکجا ظلمی بشود و ما مقابل آن ایستادگی نکنیم، استکبارستیز نیستیم چه در جامعه خودمان و چه در جای‌جای جهان، بنابراین نباید با چسباندن چند عدد پوستر و عکس و یا نوشتن مقاله و … استکبار را در آمریکا خلاصه بکنیم و نسبت به خیلی از ظلم‌ها بی‌تفاوت باشیم و وجدانمان را راضی نگه‌داریم.

بزرگ‌ترین استکبارستیزان عالم آن‌هایی هستند که در مصاف با درون خودشان موفق شده‌اند، بزرگ‌ترین استکبار درون‌دل انسان‌هاست، سیدالشهدا (ع) در مصاف با درون خودش پیروز شده بود که توانست در مقابل یزید و یزیدیان بایستد.

خیالمان راحت نباشد که اگر جمع شدیم و رفتیم به راهپیمایی و اعتراض کردیم استکبارستیزی کرده‌ایم و تمام؛ مصداق استکبار می‌تواند در درون تشکل ما، حزب ما، فامیلمان و … معنی پیدا کند و یا حتی در نوع نگاه انسان‌ها به هم نیز ممکن است استکبار مصداق داشته باشد، تکبر مصداق همین نوع استکبار است.

چرا گفته‌شده است که دانشگاه منشأ تحولات جامعه است؟

البته این به این معنا نیست که جاهای دیگر چنین نقشی ندارند ولی دانشگاه به دلیل دارا بودن پتانسیل‌ها و کثرت نفراتش چنین جایگاهی دارد؛ اتفاقات خیلی جدی در دانشگاه می‌افتد، مناسبات خانوادگی در دانشگاه معنی ندارد؛ صرفاً هم آموزش‌های دانشگاه نیست که منشأ تحولات در جامعه است، در دانشگاه دانشجوها مسئولیت قبول می‌کنند، وارد فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی می‌شوند و در آینده نیز مدیران اجرایی جامعه از میان همین دانشجوها هستند، بنابراین اگر دانشگاه خوبی داشته باشیم مدیران خوبی خواهیم داشت، نویسندگان خوبی خواهیم داشت و … از این نظر است که دانشگاه می‌تواند منشأ تحولات جامعه باشد.

نقش تشکل‌های دانشجویی در تحولات جامعه چیست؟

تشکل‌های دانشجویی که حساس‌ترین قشر دانشجویان نسبت به محیط پیرامونی خود هستند نقش اساسی و کلیدی در تحولات جامعه دارند، تشکل‌های دانشجویی قابل قیاس با مدل‌های دیگر مثل انجمن‌ها و کانون‌ها نیستند.

تشکل‌های دانشجویی نسبت به وقایع اجتماعی حساس‌اند مثل دانشجویانی که منشأ روز دانشجو شده‌اند که هم می‌توانند بصیرت داشته باشند و هم بصیرت بدهند و مهم‌ترین تشکل‌ها که می‌توانند نقش کلیدی داشته باشند تشکل‌های اسلامی هستند؛ این‌چنین دانشجویانی که فقط به فکر درس و فیلم و تفریح و … نیستند می‌توانند مدیران متخلف را به چالش بکشند و باعث تشویق مدیران سالم و موفق بشوند.

نقش نهاد رهبری در میان تشکل‌های دانشجویی چیست؟

نهاد رهبری بیشتر سعی بر هدایت تشکل‌های دانشجویی دارد تا اینکه خودش مستقیماً وارد کار اجرایی بشود البته تا وقتی که کانون‌ها و تشکل‌ها بتوانند انجام بدهند در غیر این صورت مستقیماً مجری برنامه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، قرآنی و … هست.

حمایت، هدایت، معرفی اساتید، پشتیبانی محتوایی و فکری، برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، نشست‌های بصیرتی، حلقه‌های معرفت و… ازجمله وظایف نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه است.

 

چرا دانشجوی امروزی از جامعه دور شده و رفته‌رفته درد طبقات زحمتکش جامعه را درک نمی‌کند؟

دانشگاه‌های ما به‌غیراز علمی کاربردی‌ها از اساس برای نیاز جامعه ما درست نشده‌اند و دانشجوی امروزی هم برای جامعه کنونی آموزش ندیده‌اند فلذا وقتی وارد جامعه می‌شوند انگار مثل همه‌اند و هیچ تفاوتی با افراد دیگر ندارند.

و نکته بعدی هم اینکه مدیریت کلان علمی و فرهنگی در دانشگاه‌ها وجود ندارد بنابراین برخی تأکید بر درس خواندن می‌کنند یا بعضاً دانشجوها احساس می‌کنند آن آزادی بیانی که به آن تأکید می‌شود در دانشگاه وجود ندارد.

حساسیت دانشجو حساسیت علمی است و تنها جایی که می‌شود افکار و اندیشه‌های مختلف را موردنقد قرار دهند محیط دانشگاه است، این فضا درجاهای دیگر وجود ندارد.

درجاهایی که دانشجویان نسبت به جامعه حساسیت چندانی ندارند‌ تشکل‌های دانشجویی فعال نیستند و در جذب نیرو موفقیت چندانی ندارند و بیشتر افرادی که مثل خودشان فکر می‌کنند را جذب می‌کنند.

کار دشواری در پیش است که دانشجویان نسبت به جامعه مثل دانشجویان ۱۶ آذر حساس باشند؛ کما اینکه حساسیت نسبت به جامعه فقط سیاسی نیست، دانشجوی کشاورزی باید نسبت به وضعیت کشاورزی کشور و جامعه حساس باشد در فکر رفع موانع باشد، یک روانشناس در دانشگاه باید به نیازهای روانی جامعه حساس باشد.

اگر سؤالی هست که بنده نپرسیدم و بهتر بود به آن پرداخته شود لطفاً خودتان پاسخ دهید

جای این سؤال در بین سوال‌ها خالی بود که چطور می‌شود از پتانسیل‌های شهری در دانشگاه استفاده کرد؛ دانشگاه تافته‌ی جدا بافته از جامعه خود نیست، اگر جامعه دینی باشد دانشگاه هم دینی خواهد بود، اگر جامعه سیاسی داشته باشیم الزاماً دانشگاه سیاسی خواهیم داشت؛ برای پیشرفت قشر تحصیل‌کرده همسویی برخی ارگان ها هم ضروری است، از برخی ارگان‌ها مخصوصا انقلابی توقع زیادی می‌رود که منویات رهبری را جامعه عمل بپوشانند.

در برخی محافل مذهبی باید فضا آماده بشود تا جوان‌ها و نوجوان‌ها آزاداندیش باشند، بتوانند بحث کنند، اگر ما یاد بدهیم حساسیت علمی را و مباحث آزاداندیشی علمی را بچه‌های خودمان را به لحاظ اعتقادی بیمه خواهیم کرد. که نه‌تنها هضم در گروه‌ها و جریان‌ها نشوند بلکه به فکر و اعتقاد خود نیز افراد زیادی را جذب کنند .

انتهای پیام/