گزارش خبرنگار رصدمراغا از حال و هوای مناطق عملیاتی جنوب کشور برای تهیه این گزارش همسفر کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی دانشگاه های مراغه شدم تا از نزدیک حال و هوای مناطق را در قالب گزارش بیاورم . قبل از رفتن یکی از دوستان برایم گفت مناطق عملیاتی جنوب چیز دیگری است ، حتی اگر […]

A-rahian01

گزارش خبرنگار رصدمراغا از حال و هوای مناطق عملیاتی جنوب کشور

برای تهیه این گزارش همسفر کاروان راهیان نور بسیج دانشجویی دانشگاه های مراغه شدم تا از نزدیک حال و هوای مناطق را در قالب گزارش بیاورم .

قبل از رفتن یکی از دوستان برایم گفت مناطق عملیاتی جنوب چیز دیگری است ، حتی اگر سنگ هم باشی تغییرت می دهند .به قول رفقا جمله سنگینی بود . مگر می شود بیابان خالی این همه تأثیر معنوی داشته باشد ، بیابانی بیش که نیست !

بگذریم اتوبوس ما از مجتمع شهید علی کنعانی اولین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی حرکت کرد . در ساعات اولیه سفر تفاوت چندانی از سفرهای دیگر نداشت .

حرف‌های روحانی کاروان هم به‌نوبه خود جالب‌توجه بود ، می‌گفت بچه‌ها از لحظه‌لحظه‌های این سفر مقدس استفاده کنید .از هر منطقه عملیاتی که می‌رویم سعی کنید درس و برداشتی داشته باشید .

اولین منطقه عملیاتی که وارد آن شدیم اروندرود بود ، راوی کاروان گفته بود این منطقه خاطرات به‌یادماندنی از حماسه‌آفرینی‌های آذربایجانی‌ها و غواصان دارد .

اروندرود از رودهای بزرگ جهان است که از به هم پیوستن دجله و فرات در القرئه عراق و اتصال کارون در خرمشهر به آن تشکیل می‌شود .به اروندرود ، رود وحشی هم می‌گویند در اروندرود دو نوع جریان وجود دارد جریان آرام به سطح آن و جریان سریع و تند در عمق آن .

رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس عملیاتی را در این رودخانه انجام دادند که به فکر هیچ تئوریسین نظامی دنیا نمی‌رسید. این رود در بیستم بهمن‌ماه ۶۴ عملیاتی را با رمز یا فاطمه الزهرا (س) تجربه کرد که احتمالاً تاریخ چنین تجربه‌ای را با آن رود وحشی نخواهد داد .

در عملیات والفجر ۸ که یکی از بزرگ‌ترین عملیات دوران جنگ تحمیلی به‌حساب می‌آید ، رزمندگان پس از ۷۸ روز جنگ تمام‌عیار شهر فاو را به تصرف خود درآوردند که دنیا مات و مبهوت ماند .

وقتی راویان اروند از حماسه‌های شهدای عملیات والفجر۸ می‌گفتند هم غرور به آدم دست می‌داد هم اینکه نمی‌توانست جلوی جاری شدن اشک‌هایش را به یاد مظلومیت شهدا بگیرد .

خورشیدی‌های کنار اروندرود انگار خاطره تلخی برای راویان یادآور بودند یکی از آن‌ها با چشم پر از اشک اشاره می‌کرد که شهدا پس از مجروح شدن به آن خورشیدی‌ها گیر می‌کردند و چون توانی برایشان نمانده بود با خون و آب اروند بی‌رحم یکجا غسل شهادت می‌گذاشتند .

اولین منطقه عملیاتی که تأثیر عجیبی داشت ، بعد از اروند به منطقه عملیاتی شلمچه رهسپار شدیم ، نمی‌دانم این گوشه از بیابان چه سری بانام مبارک حضرت زهرا (س) داشت ، همه از آن بانوی بی‌نشان می‌گفتند حتی پرچم‌های با اهتزاز درآمده در گوشه و کنار این خطه از بهشت .

در طول جنگ تحمیلی در منطقه شلمچه ۶ عملیات انجام‌گرفته بود که مهم‌ترین آن‌ها عملیات کربلای ۵ بود که دستاوردهای بسیاری را برای رزمندگان به وجود آورد.

مردان زیادی از نام‌آوران ایران اسلامی در این منطقه آسمانی شدند ، وقتی یکی از راویان می‌گفت اکثر شهدای شلمچه از ناحیه پهلو مجروح شده و به شهادت رسیده‌اند فهمیدم سرّ  نام مبارک مادر اهل‌بیت (س) بر روی این منطقه چیست .این حماسه‌ها و دلیرمردی‌ها را در هیچ صفحه‌ای از تاریخ نمی‌توان پیدا کرد .بی‌خود نیست که به این مناطق کربلای ایران می‌گویند .

حال و هوای عجیبی بود هر کس در گوشه‌ای با شهدا خلوت کرده بود ، مادری را دیدم که سفره هفت‌سین چیده و عکس فرزند شهیدش را بالای سر سفره گذاشته بود و با فرزندش خلوت کرد ه بود . برای من سوژه جالبی بود اما حیفم آمد که خلوتشان را به هم بزنم .

انگار همه یک‌چیزی را گم‌کرده بودند ، دختر و پسر ، زن و مرد همه و همه حیران به دنبال گمشده‌شان می‌گشتند به نظرم خیلی‌ها ازاینجا گمشده‌شان را پیدا می‌کنند .

برخی مادران را دیدم که دور یادمان ۸ شهید گمنام در شلمچه حلقه‌زده‌اند و گریه می‌کنند ، نمی‌دانم چه می‌گفتند اما انگار فرزند خودشان بود که در آنجا دفن شده بود ؛ یعنی این مادران گمشده‌ای داشتند …!؟ خدا می‌داند .

سفرمان به شلمچه هم با غروب غم انگیزش به پایان رسید اما شمار ا بیشتر از طلاییه با خود همسفر نخواهم کرد تا خسته نشوید .

به قول یکی از راویان ، طلاییه عجب طلائی است ؛ این منطقه شاهد شهادت مردان بزرگی چون شهید محمدابراهیم همت و شهید حمید باکری است .

خیلی‌ها با پای‌برهنه وارد این منطقه می‌شدند از چند نفرشان پرسیدم علت این کارشان چیست ؟ می‌گفتند در هر قدم از این منطقه خون شهیدی به زمین ریخته شده است بی‌ادبی است بر روی خون شهدا با کفش وارد شویم !!

حال و هوای قطعه‌ای از بهشت را فقط باید بروید و از نزدیک ببینید با خواندن نمی‌شود .

راستش را بخواهید اینکه می‌گویند سنگ هم که باشی تغییرت می‌دهند را با تمام وجود خود لمس کردم .دختران و پسران جوانی که شاید اوایل ظاهر مناسبی هم نداشتند اما در شلمچه و طلاییه مثل ابر بهاری اشک می‌ریختند ، انگار به مراد دلشان رسیده بودند .

فقط در یک جمله می‌توانم آن حال و هوا را وصف کنم ؛ حال انسان در قدمگاه ملائک الهی می‌شود .

گزارش از جعفر قهرمان